حسين (ع) جان آرزو داريم از جان ياورت باشيم براي جان نثاري در رهت چون اكبرت باشيم
چو قاسم مرگ در راه تو را همچون عسل نوشيم چو عباس دلاور در بلا ها در برت باشيم
حبيب بن مظاهر وار در راهت فـــــــــــــــدا گرديم وهب آسا چنان پروانه ي دور سرت باشيم
اگردين تو را دشمن با نامــــــــــــردي هدف گيرد نشان تير زهر آلودشات چون اصغرت باشيم
كجا اكبر توان بودن و در عهـــــــــد و وفا عباس اگر توفيق ياريمان كند حرّ درت باشيم
سيد ابراهيم سجادي زاده. آبان 91
باسمه تعالي
بيا كه قافله اي بي شمـــــار مي آيد امير قافله بس بي قرار مي آيد
فضاي قافله با راز و رمز هم راه است به گوش دل خبري آبدار مي آيد
اميــــــر قافله ، دل نزد كاروان دارد صداي پيك خدا آشكار مي آيد
سخن بگوي كه هنگام گفتن راز است تورا پيام ، زپروردگار مي آيد
سخن بگوي ،نترس از فريب فتنه گران نجات راه تو از كردگار مي آيد
امير قافله از طيِّ راه مي گويد حديث عشق به جان ها نثار مي آيد
زآيه هاي الهي زراه روشن خود ازاين كه نور،دراين ره به كارمي آيد
زلايه هاي سخن نورعشق مي بارد زچشم ها ، گهرشاهوار، مي آيد
رسول نور بيان مي كند رسالت را صداي اوست، ازآن روزگار مي آيد
امير قافله ، بعد از من اي مسلمانان همين علي است كه با او بهار مي آيد
نشان مهر خدا در دلي شود پيدا كه با مرام علي (ع) سازگار مي آيد
سجادي زاده گنبد كاوس