بسمه تعالي
گل نرگس
ازگلستان جهان سرو روان ما را بس / ز آسمان پرتو خورشيد نهان مارا بس
باغ ،هرفصل سر افراز به گلهاي خود است / ماه شعبان و گل نرگس آن ما رابس
گرشما راحتي نقد جهان مي خواهيد / شوق ديدارِرخ عدل جهان ما را بس
تا درخت دل ما شوق شكفتن دارد / سير در گلكده عشق جوان ما را بس
بوي پاييز زگلزار جهان مي آيد / آن بهاري گل تغييرنشان ، مارا بس
نو بهار است و زگل هاي چمن آرايش / اين گل نرگس و چشم نگران مارا بس
اين همان دُرّ گران است كه حافظ دارد / شكرين گفته ي استاد گران مارا بس
«يارباماست چه حاجت كه زيادت طلبيم / دولت صحبت آن مونس جان مارا بس
از درخويش خدا را به بهشتم مفرست / كه سر كوي تو از كون و مكان مارا بس»
سجادي زاده .گنبد كاووس
ماه شعبان
ماه شعبان روشن از روي حسين / سرفراز از نام نيكوي حسين(ع) آبرو دارد زماه هاشمي / افسر جانباز اردوي حسين(ع)
زيورش از زينت زين العباد / نامور پيك سخنگوي حسين(ع)
پاسداري از شرف در راه حق /شيوه ي ياران همسوي حسين(ع)
دست وپا دادند جانبازان ما / همچنان عباس ، بازوي حسين(ع)
بهر ما آزادگان آزادگي / ارمغان آورده از كوي حسين(ع)
مهدي مو عود(عج) دارد نور او / نورِ ماهِ رويِ گلبويِ حسين(ع)
سيد ابراهيم سجادي زاده . گنبد كاووس
رحلت امام(ره)
نيمه ي خرداد است
اندكي مانده به ياد أور آن حادثه ي خونيني/ كه در آن ،خون آشام، خواست انديشه اورا ببرد
و بريدند ، پروبال كبوترها را، تا كه شاهين خيالش به ثريا نرسد
تا كه افكار رهايي بخشش به دل مردم دنيا نرسد
ولي آن گونه نشد،كه تبعيد/نتوانست كه در بند كند عنقا را
و ندانستند ، دام ودانه قفس عنقا نيست
او كه تبعيد گهش مي شد ،هر كجا دانشگاه/ وچه دانشگاهي/ داشت ،هرجاي جهان دانشجو
تاكه از پر زدن و گاه زپرپرشدن فوج كبوترهايش ، كركس از خانه برون رفت و وطن جاي كبوترها شد
و همه در ره سيمرغ پر وبال گشودند و سيمرغ آمد.
راه روشن شده بود/دشت گلشن شده بود
گرچه در خانه گهي دزد به ايوان مي زد/او بلد بود و كبريت به شيطان مي زد
دشمن از ناكامي/ شد اثير خامي/پاي در بيشه ي شيران آورد
گر چه خود را آخر ، خوار و درگير پشيمان آورد
جنگ با تلخي آن جام به انجام رسيد
و صد البته كه دشمن ناكام
فرصتي شد كه جوانان وطن با دل خود بنشينند/نور از نور بگيرند و به دنيا بدهند/شهد شيرين گل دانش و دين/ از گلستان امام ، به همه مردم دنيا بدهند.
ناگهان مرغ سحر بانگ برآورد كه/آن روح خدا ،به خدا،پيوسته
لحظه ها سنگين شد/ابر غم مي باريد/هق هق گريه توانست فقط راه به جايي ببرد/دل ماتم زده را سوي آن رحلت جانسوز خدايي ببرد
اي خدا رحلت جانسوز نبي چه قدر سنگين بود؟
همه از هر جايي راهي مقصد تهران شده اند/ تا بهشت زهرا/همره مركب جانان شده اند
دلشان رفته و انگار به دنبال دلند/آخر آن پير سفر كرده ،امام دل بود
دل ما همره خود برد و همين مشكل بود
اوكه مي رفت پدر بود براي مردم/رهنماي مردم/ صفت بت شكني داشت چنان ابراهيم
از محمد(ص) هنر آموخته بود/از علي (ع) عدلش را/از حسن(ع) تدبير واز حسين(ع) راه قيام
نايب مهدي (عج)بود
او به مردم هنر آموخته بود/هنر استادن/ هنر گفتن نه،به زيادي خواهان
هنر سخت شدن ،نرم شدن ، در جدال دشمن/در كنارخودشان/هنر وحدت و يك پارچگي
عاقبت رفت ولي ،چشم بد دور امام دگر آمد از راه/از همان جنس امام/ باصلابت ،با عزم ،راه او را در پيش / مي برد قافله را ،به همان راه منير/ راه أن مرشد پير/ پسر فاطمه است/ سيد خامنه است
سيد ابراهيم سجادي زاده . گنبد كاووس
كوه نور است و حضور ي آشنا | يك جهان فرياد اما بيصدا |
كوه، با احمد همآواز و رفيق | همدم الهامها غار حرا |
اي خدا، اي هستِ هستي را دليل | اي رموز آموز در اسرار ما |
احمد و احساسِ زيبا حالتي | ناگهان نوري و فريادي رسا |
خلوت و آرام عاشق را ربود | چه شكوهي داشت ،آن نور و ندا |
جسم و جانش خيس از باران نور | لرزشي شيرين نصيب دست و پا |
آن صدا از نور گفت احمد ، بخوان | گفت احمد كيستي و از كجا؟ |
جبرئيلم يا محمّد ،جبرئيل | پيك وحي خالق ما و شما |
گفت قادر نيستم يا جبرئيل | گفت هستي، پس، به فرمان خدا؛ |
تو بخوان ،با نام آن جان آفرين | آن كريم روحبخش با صفا |
آن كه انسان و قلم را آفريد | فيض بخش دانش بيانتها |
خواند تا آيين پاك احمدي | تا جهان ِنور گردد رهنما |
سيد ابراهيم سجادي زاده.گنبد كاووس
سوم خرداد است
روز شور و شادي است / روز بر گشتن شهري زخمي است
روز باران گلوله است كه گل مي ريزد / برسر كودك شهر
برسر مادر غم ديده كه ديد
كودك و نخل خودش را بي سر
سوم خرداد است
روز پيداشدن چلچله ي خاطره هاست
گر چه بسياري از آن خاطره ها / پاي آن نخل بلند بي سر به زمين چسبيده
و گل خاطره ها / هر كجا روييده
گر چه دستان نوازشگر نخلستانش / قطعه قطعه شده است همچو دست عباس
گر چه هر زره از اين خاك عزيز / خون قلبي است كه از عشق وطن مي جوشد
سوم خرداد است
روز شيريني و گل / روز ايمان و عمل / همت و كار و تلاش
روز ثابت شدن ماندن و استادن و نه گفتن قومي مظلوم / در سراي تاريخ
روز پاياني آن عربده هاي ننگين / روز باراني اشكي شيرين / به تلافي همان ديده كه خون مي پاشيد / در غم خونين شهر
روز تصوير شكوه ايران / در پناه قرآن / با درفش اسلام
سوم خرداد است
يادمان مي آرد روز فتح كاوه بر سپاه ضحاك
روز تير آرش و صد آرش كه به خون مي غلطند / در سپاه ايران / تا كه خونين نشود بار دگر خرمشهر
تا كه كوچك نشود خانه ي ما
و پيامي است چه بسيار بزرگ / در نبرد امروز / بهر سنگين گوشان / بهر رنگين پوشان
اين كه ايران نشود صحنه ي ايرانستان
اين كه ايران دگر آن لقمه ي ديروزي نيست
دشمنش ،پاك بداند كه در اين بيشه ي شير / كار سخت است و اميديش به پيروزي نيست
دشمنان فاش بدانند كه ايران امروز
كشور سيناهاست / كشور بيروني است / كشور آويني است
راه زيباي ولايت دارد
كشور رستم و تختي و هزاران تختي است / كشور قرآن است / كشور ايمان است / كشور چمران است
پهنه ي پاك بسيج دل هاست
مي رود خون حسين (ع) در دل پاك جهان آرا ها
شيوه ي ماندن مردانه ي حيدر دارند
در بلند اي شكوه تاريخ / فتح خيبر دارند
سيد ابراهيم سجادي زاده ـ گنبد كاووس
خرداد 92