كوه نور است و حضور ي آشنا | يك جهان فرياد اما بيصدا |
كوه، با احمد همآواز و رفيق | همدم الهامها غار حرا |
اي خدا، اي هستِ هستي را دليل | اي رموز آموز در اسرار ما |
احمد و احساسِ زيبا حالتي | ناگهان نوري و فريادي رسا |
خلوت و آرام عاشق را ربود | چه شكوهي داشت ،آن نور و ندا |
جسم و جانش خيس از باران نور | لرزشي شيرين نصيب دست و پا |
آن صدا از نور گفت احمد ، بخوان | گفت احمد كيستي و از كجا؟ |
جبرئيلم يا محمّد ،جبرئيل | پيك وحي خالق ما و شما |
گفت قادر نيستم يا جبرئيل | گفت هستي، پس، به فرمان خدا؛ |
تو بخوان ،با نام آن جان آفرين | آن كريم روحبخش با صفا |
آن كه انسان و قلم را آفريد | فيض بخش دانش بيانتها |
خواند تا آيين پاك احمدي | تا جهان ِنور گردد رهنما |
سيد ابراهيم سجادي زاده.گنبد كاووس
بخوان(طلوع خورشيد اسلام مبارك)
برخيز بخوان به نام پاك خالق
هم خالق و هم راهنما و رازق
برخيز بخوان به نام بخشندهترين
كاموخت قلم را و شد انسان ناطق
برخيز بخوان جهان ز خواندن خاليست
اين شيوه براي نيك ماندن عاليست
با نام خدا بخوان كه غير از اين نام
با هر چه بخوانند همه پوشاليست
برخيز بخوان جهان تو را ميخواند
تشنه است جهان بسي خدا ميداند
برخيز بخوان وگرنه چشم گلها
در خارگه ستم به ره ميماند
برخيز بخوان ،پيامبر و يارانش
ياران وفادار و هوادارانش
در بين خودي گل و حريرند ولي
با كفر چنان پتك كه بر سندانش
برخيز بخوان پيامبرِ آينده
اي خلق عظيم رحمت پاينده
برخيز كه چشم عدل و گوش انصاف
چندي است در انتظار بعثت مانده
برخيز بخوان دولت قران از توست
اين معجزهي بزرگ دوران از توست
برخيز بخوان بخوان جهان روشن كن
امروز چراغ راه انسان از توست
سيد ابراهيم سجادي زاده