بوي گل احمدي
ماه ربيع آمد و دوباره شد نوبهار
بلبل دل شاد شاد نشسته بر شاخسار
بوي گل احمدي روح نواز آمده
بر گل سرخش سزد گر كه كنم جان نثار
باغ جهان خرم از گل وجود رسول
گلي كه از شاخهاش سر زده هشت و چهار
وجود آن نازنين نور ز پا تا سر است
آتش آتشتكده گشته به حيرت دچار
زلزله در بتكده هيبت كسري شكست
نور رخش تا كه شد شاهد اين روزگار
وحدت عالم از اوست كه باعث خلقت است
خلقت عالم نمود براي او كردگار
كوثر حق در جهان حضرت زهراي اوست
آنكه ولي خدا كند به او كند افتخار
شهد گل نام او ريخته در اين سخن
سيّد، از اين رو بود لطف سخن آشكار
از كتاب فرات تشنه ي سيد ابراهيم سجادي زاده . گنبد كاووس