باسمه تعالی
بهار است و دل نغمه سر می دهد زگل های خوشبو خبر می دهد
به گل ها بگو، باغبان آمده یقین ، باغ با او ثمر می دهد
شکو فا شده غنچه ی مصطفی گل صادقش برگ وبرمی دهد
گلستان ز سرسبزی اش خرم است به پروانه ها بال و پر می دهد
صدف گوش برده به لب های او ز دریای وحدت گهر می دهد
کجا، نی،شکر داشت ،گر او نبود ؟ ز شیرینی اش نی شکر می دهد
شکوفایی اش آیه ی رحمت است خدا، آیه آیه،نظر می دهد
گل سرخ ،برگی زاخلاق اوست کجا پیروش بوی شر می دهد؟
چه خوش بوی و رنگ است بستان او زر و سیم ،بی او، ضرر می دهد
قلم در نشاط از می نام او به هر واژه رنگی دگر می دهد
قلم،واژه،دفتر،همه، در سرود دلم،مژده ی شعر تر می دهد
سید ابراهیم سجادی زاده.گنبد کاووس