به نام خدای مهربانی ها
مــــادر
واژه ی گلــرنگ دنیا مادر است
عشق را مفهوم و معنا مادر است
ناخدای کــــــشتی دریای درد
در دل امـــواج ،تنها ، مادر است
زندگی با درد اگرچه کار اوست
صاحب لبخند زیبا مادر است
تا ببیند خوابِ شیرین کودکش
سال ها بــیدار و برپا مادر است
او که با آتش فشانی در دلش
عشق می بارد، سراپا ،مادر است
با همه کار و تلاش و خستگی
در همه غم ها شکیبا مادر است
گر چه بی مهریم در رفتار خود
راضی و خشنود از ما ،مادر است
کودکان را جان و اکسیر حیات
همدم و همراز بابا مادر است
افتخارش بس که در این زندگی
زهره ی تابان زهرا(س)مادر است
سید ابراهیم سجادی زاده
28/12/95
هدیه ی خدا
ریحانه ی گلزار پیمبر زهر(س)است الگوی زن و معنی همسر زهراست
اهدای خدا به باغبان گل ها گل وازه ی بی مثال مادر زهراست
عید میلاد و نوروز مبارک باشد
سید اراهیم سجادی زاده
باسمه تعالی
احساس جوانی عشق
در محرم،باغ رنگ ارغوانی می کند / عشقازاین نام احساس جوانی می کند
پا به پای کاروانش می رود تا کربلا / با علی اکبر، در آن جا ،زندگانی می کند
عاشق شش ماهه اش با تیر در میدان عشق /عاشقانه، با تبسم ، هم زبانی می کند
دم آوای قرآن، در شب دلدادگی / با حسین(ع)وعاشقانش شادمانی می کند
می رود با مشک خالی تا فرات تشنگی/ تشنگی را با نگاهی ، یادمانی می کند
شاهد گودالِ معراج امیر عاشقان / با امامش لحظه لحظه، جانفشانی می کند؟
کربلا و شام و کوفه یارِ راهِ زینب است / تا بگوید ، انقلاب آنچنانی می کند
منبر سجاد(ع) را زیر نظر دارد که او / دشمنان را مات ،ازآن خطبه خوانی می کند
باشهیدان هر کجا همراه و همدم می شود / تا شود ثابت، که کار آسمانی، می کند
عاشقی، در ساحل اروند پیدا می کند / در شلمچه با شهیدان، پاسبانی می کند
می شود غواص وبا دردانه ها پا می زند / در میان عاشقان پا در میانی می کند
می شود یارِ وفادارِ شهیدانِ حرم / در حرم ،با چشم آن ها دیده بانی می کند
می شود آوای جانسوزِ سرودِ آتشین / می سراید، عشق، کار جاودانی می کند
این غزل رامُهرکن «سجاد» با نام حسین(ع)/ غیر از این ،هر واژه، نال ناتوانی می کند
سید ابراهیم سجادی زاده . گنبد کاووس
باسمه تعالی
جاده ی عشق
تو کیستی که پیام سروده های خدایی میان مردمی و از حساب خلق جدایی
تویی که جام ولایت زدست دوست گرفتی هنوز از اثرش مست ورستگار ورهایی
تویی که دین خدا روشن از جمال رخ توست تو آن چراغ زمینی که نوربخش سمایی
تویی که محور گلواژه های روز غدیری برای تاج سعادت،همای من،توهمایی
یقین که یاری تو یاری خدا و رسول است رسول را تو درآن برکه،چشمه چشمه دعایی
سزای دوستیِ دوست،دوست دارتو، باشد زدوست از دهن دوست، جمله جمله ثنایی
زشاهراه سلامت،به سرزمین کرامت تویی که راهگشایی،تویی که راهنمایی
تویی که کوثرحق را،یگانه گوهرحق را زدوست هدیه گرفتی و آفرین که سزایی
غدیرجاده ی عشق است تا ادامه ی تاریخ تو عاشقان خدا را امیرو راهگشایی
اگر هزار شود فتنه تا غدیر بمیرد تو روح دفتر عشقی،کتاب شعر خدایی
سید ابراهیم سجادی زاده .گنبد کاووس
29/6/95
عید قربان
عید قربان است بسم الله رحمان الرحیم فصل احسان است بسم الله رحمان الرحیم
امتحان سخت است بی امداد دوست مهر آسان است بسم الله رحمان الرحیم
سنگ باید زد به نفس خود پرست اصل شیطان است بسم الله رحمان الرحیم
هر کسی فاتح شود در جنگ او مرد میدان است بسم الله رحمان الرحیم
کارد برحلقوم ،اسماعیل عشق شاد وخندان است بسم الله رحمان الرحیم
عید قربان از منا تا کربلاست دادن جان است بسم الله رحمان الرحیم
تا گلوی عاشق شش ماهه اش تیر ،پران است بسم الله رحمان الرحیم
بر گلوی رهروان در این مسیر تیغ بران است بسم الله رحمان الرحیم
سید ابراهیم سجادی زاده.گنبد کاووس
نماز درحرم
حرم خورشید عالمتاب دارد برای تشنه،حکم آب دارد
اذان صبح و پژواک ملائک رضا(ع)رو جانب محراب دارد
ابرحمت
زشرق و غرب مهمان داری هرروز چو من زائر فراوان داری هر روز
ببار ای ابر رحمت ،بر سرما که می باری وباران داری هرروز
امام صبر(تقدیم به پدر)
امام صبر ایران از تو داریم گهر های فراوان از تو داریم
به شیراز احمد(ع) و معصومه (س)در قم رضا (ع)را در خراسان از تو داریم
سید ابراهیم سجادی زاده.گنبد کاووس
به نام سحر آفرین
ماه رمضان است ، دعا می چسبد آواز به سبک ربنا می چسبد
در خلوت شیرین سحر با دل خود یک پله ملاقات خدا می چسبد
سید ابراهیم سجادی زاده
به نام تو
ای توانایی که دانایی و دانایی، به ما، بخشیده ای
ای که فرمان مسیر قلب ها ،در دست تست
تو چراغ چشم هارا /هدیه ی سر کرده ای
روز و شب خورشید و ماه/روشنایی ها و تاریکی هر صبح وغروب
قدرت تدبیر و ناز شست تست
تو جهان را، از زمستان تا بهاران برده ای
سیب و گیلاس و انار از خاک تیره ،چشمه از کوه و کمر، شیر ازشتر،
خامه از شیر و عسل از شهد گل های بیابان داده ای
گوشه ی چشمی به ماکن/ حالِ با حالی عطا کن/دردهامان را دواکن/قسمت ما کربلا کن/دل زناپاکی رها کن هر گره از لطف وا کن / از کرم ما را صدا کن/من منم ها را تو، ما ،کن/روی ما را، خود توانی رو به سو یت ،ای خدا کن
سید ابراهیم سجادی زاده. گنبد کاووس
باسمه تعالی
بهار است و دل نغمه سر می دهد زگل های خوشبو خبر می دهد
به گل ها بگو، باغبان آمده یقین ، باغ با او ثمر می دهد
شکو فا شده غنچه ی مصطفی گل صادقش برگ وبرمی دهد
گلستان ز سرسبزی اش خرم است به پروانه ها بال و پر می دهد
صدف گوش برده به لب های او ز دریای وحدت گهر می دهد
کجا، نی،شکر داشت ،گر او نبود ؟ ز شیرینی اش نی شکر می دهد
شکوفایی اش آیه ی رحمت است خدا، آیه آیه،نظر می دهد
گل سرخ ،برگی زاخلاق اوست کجا پیروش بوی شر می دهد؟
چه خوش بوی و رنگ است بستان او زر و سیم ،بی او، ضرر می دهد
قلم در نشاط از می نام او به هر واژه رنگی دگر می دهد
قلم،واژه،دفتر،همه، در سرود دلم،مژده ی شعر تر می دهد
سید ابراهیم سجادی زاده.گنبد کاووس
به نام خدای شهیدن عشق
چه کربلاست که آدم به هوش می آید / صدای پای بصیرت به گوش می آید
ببین که شمر چسان پشت خیمه ی عباس(ع) / به دست نامه ولی چکمه پوش می آید
رسیده پای تهاجم به خیمه های حسین(ع) / دسیسه ای است که نرم و خموش می آید
بصیرت علوی بین که حضرت عباس / زفتنه ی اموی در خروش می آید
چه باک اگر تن اکبر هزار پاره شود / زقطره قطره ی خونش سروش می آید
جوان کرب وبلا قاسم است در تاریخ / که مرگ سرخ به کامش چو نوش می آید
فرات خون حسینی که درجهان جاری است / حقیقتی است که هر جا به جوش می آید
چه در یمن،چه فلسطین،چه درعرب چه عجم / هنوز خون خدا از گلوش می آید
سید ابراهیم سجادی زاده گنبد کاووس .مهر 94